از هر دری سخنی
بی نتی هم بد دردیه... اونم زمانیکه معتاد شدی به اینترنت و بقول معروف رفته پی کارش...(نمی دونم کی؟؟!!) شروع میکنم از روزهایی بگم که نبودیم... سه شنبه ی دو هفته ی قبل، طبق معمول برای صرف شام رفتیم منزل پدرشوهرم . دخملی قبل شام مشغول بازی بود که یهو احساس خستگی کرد و افتاد تو بغلم. منم تلاش کردم بخوابونمش ولی فایده نداشت.دستمو گذاشتم رو سرش و احساس کردم تب داره. جاری جون دکتر هم معاینه کرد و گفت تبش 38/2 درجه است. تا صبح دخترم تو تب سوخت و هر بار که بهش استامینوفن می دادم گلاب به روتون بالا می آورد. بعد نماز صبح بردیمش دکتر و گفت سرمای مختصری خورده. 24 ساعت بعد تبش قطع شد. یکشنبه صبح هم علائم سرماخوردگی در من ...
نویسنده :
مهدیه
16:19